بسیاری از ما خود را قربانی یا آسیبدیده اشتباهات رفتاری والدین میدانیم اما خودمان در جایگاه والدین چگونه
همه نوجوانان بهزودی وارد دوران جوانی و قبول مسئولیتهای بزرگسالی میشوند. بعضیها به دانشگاه میروند و برخیدیگر بهفکر
حرمتها هم مثل هر شکستنی دیگری وقتی شکسته شد، دیگر مثل سابق نمیشود. هرچقدر هم با وصلهپینه و
در نوزاد تازه متولدشده چیزی بهنام عزتنفس (چه بالا و چه پایین) وجود ندارد؛ یعنی عزتنفس با کودکان
زوجهایی که نوزاد و خصوصا کودکی را به فرزندی قبول میکنند، آرزوی خوشبخت کردن او را دارند. اما
«گوشش بدهکار حرف هیچکس نیست و زبانش از همه طلبکار است. با تمام دلبری و نمکی که کلام
دل فرزندان به پدر و مادر خوش است و پشتشان به آنها گرم. بخش مهمی از این دلخوشی
یک لحظه خودتان را بگذارید جای فرزندتان که در حال گذار از کودکی به نوجوانی و سپس جوانی
این روزها تقریبا هیچ کودکی را پیدا نمیکنیم که گوشی نداشته باشد یا حداقل از گوشی والدین خود
معذرتخواهی هم مثل اشتباهکردن بخشی طبیعی از زندگی است. اگرچه نباید بیش بیاید اما بالاخره ممکن است اعصابمان