فهرست مطالب
Toggleزبان فارسی پر از کلمات متنوع از زبانهای گوناگون است که همین مسئله باعث پویایی و انعطاف بالای آن شده است. یکی از پویاییهای زبان فارسی، کلمات همآوا و همنویسه هستند که تعدادشان در زیاد هم هست. ما در این مقاله میخواهیم این کلمات را با تاکید بیشتر بر پایه چهارم ابتدایی توضیح دهیم و مثالهای آن را با هم مرور کنیم.
کلمات هم آوا
کلمات هم آوا، آواها یا صداهای یکسانی دارند و کاملا شبیه هم تلفظ میشوند، اما ۲ تفاوت عمده با یکدیگر دارند:
- شیوه نوشتاری آنها با هم فرق دارد.
- معنای کاملا متفاوتی از یکدیگر دارند.
بهعنوانمثال، کلمات «حیاط» و «حیات»، همآوا هستند، چون آواهای کاملا یکسانی دارند و شبیه هم تلفظ میشوند، اما معانی آنها متفاوت است:
- «من و خواهرم در حیاط (محوطه باز خانه) بازی کردیم».
- «همه موجودات زنده دارای حیات (زندگی) هستند».
همانطور که میبینید، حیاط و حیات هم در نوشتار و هم در معنا از هم متفاوتاند. اولی با «ط» و دومی با «ت» نوشته میشود و یکی بهمعنای محوطه خانه و دیگری بهمعنای زندگیست.
اولین نفری باشید که از اخبار و اطلاعیههای مرتبط با پایه تحصیلیتان باخبر میشود!
کلمات هم نویسه
کلمات هم نویسه، نشانههای نوشتاری یکسانی دارند و نوشتار آنها شبیه یکدیگر است اما ۲ تفاوت بزرگ با هم دارند:
- در آواهای ـَ، ـِ و ـُ با یکدیگر تفاوت دارند و تلفظشان متفاوت میشود.
- معنای آنها با هم فرق دارد.
بهعنوانمثال گِل و گُل در نوشتار شبیه هماند، اما معنا و تلفظ متفاوتی دارند. اولی بهمعنای خاک خیسشده و دومی بهمعنای گل درون باغ است و یکی با آوای ـِ و دیگری با آوای ـُ تلفظ میشود.
کلمات هم آوا و هم نویسه
این کلمات هم از نظر آوا و هم از نظر نشانههای نوشتاری شبیه یکدیگرند و تنها تفاوت آنها با یکدیگر در معنایشان است. بهعنوانمثال، بهمعنای شیر در جملههای زیر دقت کنید:
- شیر سلطان جنگل است.
- شیر را باز کرد و دستهایش را شست.
شیر در دو جمله بالا کاملا شکل نوشتاری و خوانداری یکسانی دارد، اما در دو معنای کاملا متفاوت آمده است. شیر جمله اول بهمعنای حیوان شیر و شیر دوم بهمعنای شیرآلات لولهکشیست.

کلمات هم آوا کلاس چهارم
دانشآموزان از پایه دوم با کلمات همآوا و همنویسهای مثل شیر جنگل و شیر خوراکی یا گل درون باغ و گل مسابقات ورزشی آشنا میشوند، اما در کلمات هم آوا کلاس چهارم درس راز نشانه ها با جزئیات کامل به بررسی این موضوع میپردازند. پس بیایید نگاهی به کتاب فارسی چهارم دبستان بیندازیم و کلمات همآوا و همنویسه آن را بررسی کنیم. این کلمات را بهصورت کلی میتوان به ۳ دسته زیر تقسیم کرد:
- کلمات همآوا و همنویسه
- کلمات همآوا – غیر همنویسه
- کلمات غیر همآوا – همنویسه
پیشنهاد مطالعه: هم خانواده چیست؟
کلمات هم آوا و هم نویسه
همانطور که گفتیم، کلماتی که مثل هم نوشته میشوند ولی معنی متفاوتی دارند کلاس چهارم، هم در تلفظ و هم در نوشتار شبیه یکدیگرند و تنها راه تشخیص آنها، توجه به معنای جمله است. در زیر چند نمونه از کلمات همآوا و همنویسه را با هم مرور میکنیم.
| آوا و نویسه کلمه | آوا و نویسه کلمه | معنای کلمه در جمله |
| شیر (حیوان جنگل) | شیر (شیر خوراکی) | ۱. شیر از حیوانات وحشی جنگل است. ۲. مصرف شیر برای سلامت بدن مفید است. |
| سیر (مخالف گرسنه) | سیر (نوعی پیازچه و خوراکی) | من تازه غذا خوردم و سیر هستم. سیر طعم غذا را تند میکند. |
| بار (چیزی که نیاز به حمل و جابهجایی دارد) | بار (دفعه) | باید بار خرید را تا منزل حمل کنم. این بار حتما تمام تلاشم را میکنم. |
| گُل (گل درون باغ) | گُل (گل مسابقه ورزشی) | گل محمدی خوشبو است. وقتی تیم ایران گل زد، همه خوشحال شدیم. |
| کُشتی (ورزش کشتی) | کُشتی (عمل کشتن کسی) | ایران در ورزش کشتی جزو بهترینهای دنیاست. تو او را عمدا کشتی! |
| گاز (بخار و گاز خانگی) | گاز (به دندان گرفتن) | یادت باشد حتما شیر گاز را ببندی! سگ وحشی نزدیک بود علی را گاز بگیرد. |
| دَر | دَر | حتما پشت سرت در را ببند. من در خانه دوستم هستم. |
| خیر (خوبی) | خیر (جواب نه) | انجام کار خیر به زندگی برکت میدهد. مادرم به من گفت: خیر! نمیشود بیرون بروی. |
| ریش (زخم) | ریش (موی صورت) | زبانش نیش و ریش (زخم) دارد. باید ریشهایم را اصلاح کنم. |
| زهر (شکوفه گل) | زهر (سم) | در آغاز بهار، بوی زهر (شکوفهها) در فضا میپیچد. زهر برخی از مارها کشنده است. |
| دوش (دیشب) | دوش (دوش حمام) | ما دوش از مسافرت برگشتیم. من هر روز دوش میگیرم. |
| زبان (عضوی از بدن) | زبان (ابزار گفتار) | این چه حرفیست! زبانت را گاز بگیر! او بالاخره به زبان آمد و حرفش را گفت. |
| بادیه (بیابان) | بادیه (کاسه مسی) | زندگی در بادیه سخت و طاقتفرساست. آبخوردن با بادیه لذتبخش است. |
| پیچ (میخ دندانهدار) | پیچ (خم و تاب) | با کمک پیچ، کمد را محکم کرد. مسیرهای کوهستانی پر از پیچ و خماند. |
| رسته (گروه به صفشده) | رسته (رها شده) | رستههای مختلف وارد پادگان شدند. او به سختی از چنگ آنها رسته بود. |
| روان (جان) | روان ( جاری) | روان پاک شهیدان همیشه زنده است. آب زلالی در جویبار روان است. |
| شارع (راه،خیابان) | شارع (قانون گزار) | این شارع به میدان اصلی شهر میرسد. شارع اسلام برای مسلمانان احکام تعیین کرده است. |
| گور (گورخر) | گور(قبر) | در دشتهای آفریقا گورهای زیادی زندگی میکنند. پیرمرد کنار گور همسرش اشک میریخت. |
| تنگ (درّه ی کوه) | تنگ (کم پهناوباریک) | ما از یک تنگ باریک کوه گذشتیم. اتاق پذیرائی برای این همه مهمان خیلی تنگ بود. |
| باز(باز کردن) | باز(نوعی پرنده) | او در را باز کرد و وارد اتاق شد. شاهین و باز هر دو پرندگان شکاری هستند. |
در زبان فارسی کلمات همآوا و همنویسه بسیار بیشتری وجود دارد که شما بهمرور آنها را میخوانید و پیدا میکنید.
کلمات همآوا – غیر همنویسه
این کلمات اگرچه تلفظ یکسانی دارند، اما شکل نوشتاری و معنای آنها متفاوت است. در کتاب فارسی چهارم تعداد زیادی از کلمات همآوایِ غیر همنویسه وجود دارد:
| املا و نویسه کلمه | املا و نویسه کلمه | جمله |
| خوار (کوچک و حقیر) | خار (تیزی گلها و گیاهان) | او با این کار خودش را جلوی دیگران خوار (حقیر) کرد. مواظب باش که خار در دستت نرود. |
| حیاط (محوط باز خانه) | حیات (زندگی) | حیاط خانه ما بزرگ است. گیاهان و حیوانات هم مثل انسانها دارای حیات هستند. |
| اساس (بنیاد، پایه) | اثاث (لوازم خانه) | من بر اساس حرف او آن کار را کردم. اثاث اضافه خانه را به سمساری فروختیم. |
| خواست (قصد و تقاضا) | خاست (بلندشدن) | او از قاضی خواست که پرونده را دوباره مرور کند. وقتی پدربزرگم وارد شد، من از جا برخاستم. |
| خورد (خوردن خوراکی) | خُرد (کم، ناچیز) | او ابتدا غذایش را خورد و سپس به سراغ کارش رفت. سبزیِ قورمه باید کاملا خُرد شود. |
| سد (مانع) | صد (عدد ۱۰۰) | علی سد راه من شد و نگذاشت جواب او را بدهم. چوپان این روستا صد راس گوسفند دارد. |
| قاضی (داور) | غازی (مبارز، جنگجو) | متهم از قاضی طلب بخشش کرد. جنگ به غازی شجاع نیاز داد. |
| ارز (پول خارجی) | عرض (پهنا، مقابل طول در هندسه) | برای سفرهای خارجی باید ارز تهیه کنیم. عرض مربع ۳ سانتیمتر است. |
| خویش (اقوام و نزدیکان) | خیش (گاوآهن، ابزار شخمزدن) | ما هر سال در نوروز به دیدار خویشان خود میرویم. خیش را به گردن گاو ببند تا زمین را شخم بزنیم. |
| نواحی (جمع ناحيه) | نواهی (جمع نهی) | من سفر به نواحی دوردست را دوست دارم. از نزدیک شدن به نواهی دور بمانید. |
| ثری (خاک و زمین نمناک) | سرا (خانه و کاشانه) | قدم زدن در ثری لذتبخش است. بچهها در سرای خانه در حال بازیاند. |
| عَلَم (پرچم) | اَلَم (درد و رنج) | بعد از فتح کشور، علم به دست بیگانگان افتاد. برای رسیدن به هدف باید رنج و الم مسیر را تحمل کرد. |
| ثواب (پاداش کار خیر) | صواب (درست، صحیح) | هر کاری خیری ثواب و پاداشی نزد خدا دارد. مراقب باشید از راه صواب منحرف نشوید. |
| غریب (ناآشنا) | قریب (نزدیک) | او در این شهر غریب است. قریب (نزدیک) است که علی از راه برسد. |
| آری (بله) | عاری (پاک) | همه در جواب او آری گفتند. علی عاری از صفت دروغگوییست. |
| قضا (اتفاق حتمی) | غذا (خوراکی) | از قضا، او آن روز مریض شده بود. غذای مناسب باعث سلامت بدن میشود. |
| حاصد (دروکننده) | حاسد (حسادتکننده) | در فصل بهار، حاصد زمین را درو میکند. علی به پیشرفتهای رضا حسادت میکند. |
| قوس (انحنا، خم) | غوث (فریاد) | انحنا یا قوس آن کمان بیش از حد است. خدایا به فریاد الغوث گرفتاران برس. |
| خان (رئیس، حکمران) | خوان (سفره، مهمانی) | همه با خان آن منطقه با احترام برخورد میکردند. خوان کرم او همیشه گسترده است. |
| قالب (شکل) | غالب (چیره) | قالب اکثر میزهای کار به شکل مستطیل است. برای رسیدن به موفقیت باید بر سختیهای زندگی غالب شویم. |
| نصر (پیروزی) | نثر (سخن غیرمنظوم، متن) | سپاه کشور به نصر بزرگی دست یافت. بوستان سعدی به نثر نوشته شده و گلستان او به شعر است. |
| سیف (شمشیر) | صیف (تابستان) | او سیف خود را از غلاف بیرون کشید. فصل صیف در این شهر بسیار گرم است. |
| عمارت (آبادانی، بنا، ساختمان) | امارت (حکمرانی، فرمانروایی) | این عمارت قدیمی یادگار دوران صفویه است. او سالها بر این منطقه امارت داشت. |
| راضی (خشنود، قانع) | رازی (نام دانشمند ایرانی) | معلم از نتیجه امتحان دانشآموزان راضی بود. ابوریحان رازی یکی از بزرگان علم پزشکی بود. |
| حال (چگونگی، وضعیت) | حوال (حائل، مانع بین دو چیز) | حال من امروز خوب نیست. دیوار بهعنوان حوال بین دو باغ ساخته شد. |
| آبخوست (جزیره کوچک) | آبخست(زمین پرآب، جایی که آب در آن جمع شود) | ماهیگیران در آبخوست کوچک مینشینند و استراحت میکنند. کشاورزان در کنار آبخست زمینهای خود را آبیاری میکردند. |
| خوال ( برادرِ مادر) | خال (نقطه یا نشانه سیاه بر پوست) | در مهمانی، خوالِ من برایم هدیه آورد. او روی صورتش یک خال زیبا داشت. |
| زمین (کره خاکی) | ضمین (عهدهدار، ضامن) | زمین خانه ما پر از گلهای بهاری است. او ضمین شد که بدهی دوستش را پرداخت کند. |
| پرتغال (کشور) | پرتقال (میوه) | پرتغال یکی از کشورهای اروپایی است. برای صبحانه یک پرتقال شیرین خوردم. |
| بحر (دریا) | بهر (برای، بهخاطر) | کشتی بزرگی در وسط بحر آرام حرکت میکرد. این کار را بهر رضای خدا انجام دادم. |
| غدیر (گودال، آبگیر) | قدیر (توانا، قادر) | در کنار غدیر کوچک، کودکان بازی میکردند. خداوند قدیر است و بر هر کاری توانا. |
| حول (اطراف) | هول (ترس) | در حول خانهام باغچهای ساختهام. کودک از صدای بلند دچار هول شد. |
| اسم (نام) | اثم (گناه) | اسم او علی است. دروغ گفتن یک اثم بزرگ است. |
| امل (آرزو) | عمل (کار و تلاش) | بزرگترین امل او رسیدن به موفقیت بود. عمل نیکو باعث آرامش دل است. |
| تعلّم (آموختن) | تألم (رنج و درد کشیدن) | تعلّم دانش فضیلتی بزرگ است. پس از شکست، او دچار تألم فراوان شد. |
| تهدید (ترساندن) | تحدید (حد و اندازه کردن) | او با صدای بلند دوستش را تهدید کرد. در جلسه، محدوده فعالیت شرکت را تحدید کردند. |
| قدر (اندازه، ارزش) | غدر (مکر و بیوفایی) | باید قدر دوستیهای واقعی را دانست. دشمن با غدر و نیرنگ حمله کرد. |
| معمور (آباد شده) | مأمور (فرمانبر، نگهبان) | این روستا دوباره معمور و سرسبز شده است. مأمور پلیس در ورودی ایستاده بود. |
| حراست (نگهبانی) | حراثت (کشاورزی) | ورود و خروج افراد زیر نظر حراست است. کشاورزان سالها در زمینهای خود حراثت کردهاند. |
| سفر (مسافرت) | صفر (ماه دوم قمری) | در تابستان به سفر شمال رفتیم. صفر ماه دوم سال قمری است. |
| طاق (سقف، قوس) | طاق (تنها، یکتا) | مسجد تاریخی با طاقهای بلند ساخته شده است. معماری این کتابخانه طاق و بینظیر است. |
| زهر (سم) | ظهر(پشت) | زهر مار میتواند جان موجودات را تهدید کند. آفتاب داغ بر ظهر او میتابید. |
| حرم (اندرون خانه ، اهل خانه) | هرم ( پیری) | در حرم خانه فقط اعضای خانواده اجازه ورود دارند. گذر سالها باعث شد موهایش سفید و چهرهاش هرم شود. |

کلمات غیر هم آوا – هم نویسه
شکل نوشتاری این کلمات کاملا شبیه یکدیگر است، اما تلفظ آنها یکسان نیست. در پایه چهارم و قبلتر شما با تعداد زیادی از این کلمات آشنا شدهاید یا خواهید شد:
| آوا و نویسه کلمه | آوا و نویسه کلمه | جمله |
| کِشتی | کُشتی | مسافرت با کِشتی شیرین و البته خطرناک است. ایران در ورزش کُشتی جزو بهترینهای دنیاست. |
| گُل | گِل | او به دوستش یک گل هدیه داد. وقتی باران میزند، خاک تبدیل به گل میشود. |
| کِرِم | کَرَم – کُرُم (عنصری طبیعی) – کِرم | کرم مرطوبکننده برای جلوگیری از خشکی دستها مفید است. او با کَرَم و لطف از ما پذیرایی کرد. |
| نِشَسته | نَشُسته | او در گوشهای نشسته بود. هرگز میوهها را نشسته نخورید. |
| دَه | دِه | من هر شب ساعت ده میخوابم. مردم آن دِه خیلی خونگرم بودند. |
| مَلَک | مِلک – مُلک – مَلِک | مَلَک نام دیگر فرشته است. مَلِک (پادشاه) بر مُلک (سرزمین) فرمان میراند. |
| تَنگ | تُنگ | اینجا خیلی فضا تَنگ است.من برای ماهی شب عید یک تُنگ خریدم. |
| شِکَر | شُکر | شِکر شیرین است. شُکر نعمت باعث افزایش آن میشود. |
| مَشک | مُشک | مَشک را پر از آب کرد. مُشک بوی خوبی دارد. |
| چَشم | چِشم | من به او گفتم چَشم، حتما انجام میدهم. چِشم عضوی حیاتی در بدن است. |
| سَم | سُم | تماس سم با بدن کشنده است. اکثر حیوانات چهارپا سُم دارند. |
| مِهر | مُهر | رفتار معلم با ما پر از مِهر و لطف بود. پای قرارداد رسمی را باید مُهر کرد. |
| کِشت (زراعت، کاشتن گیاه) | کُشت | کشاورز در بهار گندم را کِشت کرد. در فیلم تاریخی، پهلوان دشمنانش را کُشت. |
| سَحَر (بامداد، وقت طلوع خورشید) | سِحر (جادو، افسون) | در سَحَر پرندگان شروع به آواز خواندن میکنند. در داستانها، جادوگرها با سِحر مردم را فریب میدهند. |
| میکَنَد (حفر کردن، کندن زمین) | میکُنَد (انجام دادن) | کشاورز زمین را میکَنَد تا سبزی بکارد. او همیشه تلاش میکند کارهایش را درست میمیکُنَد. |

کلمات هم نویسه کلاس سوم
در کتاب فارسی سوم ابتدایی، چند کلمه هم نویسه وجود دارد که دانشآموزان باید آنها را یاد بگیرند:
دِه = روستا
دَه = عدد ۱۰
پُر = پر شده، سرشار
پَر = پر پرنده
سُم = پای اسب
سَم = زهر
کُره = زمین، توپ
کَرّه = گوساله
شِش = عدد ۶
شُش = عضو بدن
کلمات هم آوا کلاس چهارم
در کتاب فارسی چهارم ابتدایی، چند کلمه هم نویسه وجود دارد که دانشآموزان باید آنها را یاد بگیرند:
سد = دیواری برای جمع کردن آب
صد = عدد ۱۰۰
خیش = گاوآهن
خویش = خود
غذا = خوردنی
قضا = تقدیر الهی
کلمات هم نویسه کلاس پنجم
در کتاب فارسی پنجم ابتدایی، چند کلمه هم نویسه وجود دارد که دانشآموزان باید آنها را یاد بگیرند:
گُل = شکوفه
گِل = خاک نمناک
مَشک = ظرف چرمی آب
مُشک = مادهی خوشبو
سَحَر = بامداد
سِحر = جادو
تَنگ = باریک
تُنگ = ظرف شیشهای
کَرم = بخشش، مهربانی
کِرم = حشره
کلمات هم آوا کلاس ششم
در کتاب فارسی ششم ابتدایی، چند کلمه هم نویسه وجود دارد که دانشآموزان باید آنها را یاد بگیرند:
ثواب = پاداش
صواب = درست
خوار = کم ارزش و کوچک
خار = تیغ گل یا خاشاک
خواست = تقاضا کردن
خاست = بلند شدن
سخن پایانی
کلمات زیادی در زبان فارسی وجود دارد که آوا یا نویسه یا آوا و نویسه یکسانی دارند. آنهایی که فقط آوای یکسانی دارند، کلمات همآوا، آنهایی که فقط شکل نوشتاری مشابهی دارند، کلمات همنویسه و آنهایی که آوا و نوشتار همسانی دارند، کلمات همآوا و همنویسه هستند. دانشآموزان در سالهای دوم و سوم ابتدایی، کموبیش با کلمات همآوا آشنا میشوند، اما در کلاس چهارم بیشتر و دقیقتر با این کلمات آشنا میشوند. ما تعداد زیادی از کلمات همآوا کلاس چهارم را در این مقاله با هم مرور کردیم. امیدواریم این مقاله در درک بهتر کلمات همآوا و همنویسه برایتان مفید بوده باشد.
سوالات متداول
- کلمات همآوا چه کلماتی هستند؟
کلمات همآوا، کلماتی که فقط آواهای یکسانی دارند، اما شکل نوشتاری و معنای آنها با یکدیگر متفاوت است، کلمات همآوا میگویند. - کلمات هم نویسه چه کلماتی هستند؟
کلمات هم نویسه، شکل نوشتاری کاملا یکسانی دارند، اما با جابهجایی ـَ، ـِ و ـُ، شکل خوانداری آنها تفاوت میکند؛ مانند کَشتی و کُشتی که آواها و معانی متفاوتی دارند. - کلمات همآوا کلاس چهارم چه هستند؟
خواست و خاست، قضا و غذا، خوار و خار، حیات و حیاط و اساس و اثاث از کلمات همآوای کلاس چهارم هستند که در این مقاله تعداد زیادی از آنها را بیان کردهایم.
31 پاسخ
ممنونم از راهنمایی شما ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
کلمه «شیر» وقتی که با هم به کارمیره چه تفاوت معنایی داره همآوا یا همنویسه هست ؟
کلمه «شیر» وقتی به حیوان نیرومند و سلطان جنگل اشاره دارد، تصویری از عظمت و قدرت را در ذهن ما تداعی میکند، اما همین کلمه وقتی به نوشیدنی سفید و مغذی گاو یا بز اشاره دارد، معنا و حس کاملاً متفاوتی دارد. در هر دو حالت، نوشتار و تلفظ یکسان است، بنابراین «شیر» نمونهای کلاسیک از کلمات همنویسه و همآواست که نشان میدهد یک شکل نوشتاری میتواند بار معنایی بسیار متفاوتی داشته باشد.
حیات» و «حیاط» چه نوع کلماتی هستند و چرا؟
«حیات» به معنای زندگی و «حیاط» به معنای فضای باز داخل خانه است. این دو کلمه دقیقاً یکسان تلفظ میشوند، اما نوشتار و معنا فرق دارند. به همین دلیل، آنها نمونه بارز کلمات همآوا هستند؛ یعنی کلماتی که گوش ما آنها را مشابه میشنود اما ذهن ما با دیدن نوشتارشان، معناهای متفاوتی را تشخیص میدهد.
«سَم» و «سُم» چه ویژگی خاصی دارن؟؟؟
«سَم» به سم حیوان یا چیز مضر گفته میشود و «سُم» به پای حیوان اشاره دارد. نوشتار مشابه اما تلفظ و معنا متفاوت؛ بنابراین همنویسهاند. این مثال بیانگر این است که حتی تغییر کوچک در تلفظ میتواند دنیای معنا را عوض کند.
سلام وقتتون بخیر ممنون از مقاله خوبتون یه سوال داشتم
«غذا» و «قضا» همآوا هستند؟
بله، «غذا» به خوراک و «قضا» به سرنوشت اشاره دارد. نوشتار متفاوت، اما تلفظ شنیداری نزدیک؛ این هم یکی از ظرافتهای ادبی زبان است که شنونده را به دقت وامیدارد.
سلام وقت بخیر چطوری معنایی مختلف کلمه سیر رو تشخیص بدم ؟
واژهٔ «سیر» چند معنا دارد:
۱. گیاه خوراکی (مثل سیر و پیاز)،
۲. حالت پُری و برطرف شدن گرسنگی،
۳. حرکت یا گذر (مثل سیر تاریخ)،
۴. آرام و بیشتاب بودن.
برای تشخیص معنای درست آن باید به کلمات اطراف، نقش دستوری و موضوع جمله توجه کرد.
با سلام یه سوال داشتم از خدمتتون «مهر» و «مُهر» چه ویژگی خاصی دارن؟
با سلام وقت بخیر
«مهر» میتواند به معنای محبت و دوستی باشد، اما «مُهر» ابزاری است برای مُهر کردن نامه یا سند. این دو کلمه نوشتار یکسان دارند اما تلفظ و معنا فرق میکند. بنابراین آنها نمونه واضحی از کلمات همنویسهاند که با دقت در تلفظ یا صدا میتوان تفاوتشان را فهمید.
سلام مرسی از مقاله عالیتون خیلی کاربری بود فقط یه سوال داشتم «سیر» و «سِر» چه تفاوتی دارن؟؟؟
با سلام وقت بخیر
«سیر» به گیاه یا پر بودن از غذا اشاره دارد و «سِر» به راز و رمزی که پنهان است. تلفظشان نزدیک است و نوشتار متفاوت، پس همآوا هستند. این مثال نگاهی به عمق ادبیات و بازی معنایی در زبان فارسی میاندازد.
«نه» به عنوان عدد و «نه» به عنوان قید نفی چه تفاوتی دارن؟؟؟
هر دو یک شکل نوشتاری و یک تلفظ دارند، اما یکی به عدد «9» اشاره دارد و دیگری نفی چیزی را بیان میکند. این یک نمونه کلاسیک از همآوا و همنویسه است که نشان میدهد زبان چگونه میتواند چند لایه معنا را در یک شکل ساده جای دهد.
با سلام لطفا این مورد رو راهنمایی میکنید؟ با تشکر «خوان» و «خان» چه نوع کلماتی هستند؟
با سلام وقت بخیر «خوان» به میز یا سفره بزرگ اطلاق میشود و «خان» عنوان احترام برای افراد است. تلفظ بسیار نزدیک است اما نوشتار و معنا متفاوت.
سلام وقت بخیر ممنونم از مقاله خوبتون
خویش و خیش چه وضعیتی دارند؟
«خویش» به معنی خودِ فرد و «خیش» ابزار کشاورزی است. نوشتار و معنا متفاوت دارند، اما تلفظشان نزدیک است. در فارسی معیار کاملاً همآوا نیستند، ولی شباهت آوایی دارند.
این نشان میدهد که تفاوتی کوچک در صدا میتواند معنای واژه را تغییر دهد.
سلام خسته نباشید
«اثاث» و «اساس» چه نوع کلماتی هستند؟
با سلام تشکر از شما همراه گرامی
«اثاث» یعنی وسایل خانه، اما «اساس» به بنیاد و پایه چیزی اشاره دارد. این کلمات همآوا هستند؛ یعنی وقتی میشنویم، تلفظ تقریباً یکی است، اما نوشتار و مفهوم آنها کاملاً متفاوت است. این یکی از ظرافتهای شیرین زبان فارسی است که همآواها را خلق میکند.
اگر بخواهیم همه کلمات همآوا و همنویسه را در یک گروه جمع کنیم، چه چیزی را انتخاب میکنیم؟
پرسش شما ناظر به دستهبندی واژههایی است که یا همآوا (همصدا) هستند یا همنویسه (دارای یک شکل نوشتاری).
اگر بخواهیم همهٔ کلمات همآوا و همنویسه را در یک گروه قرار دهیم، در زبانشناسی چنین گروهی را «همریشههای صوری» یا بهطور دقیقتر:
واژههای همنام (همنامی = همنوایی + همنویسی)
سلام مرسی از مقاله تون خیلی عالی و کاربردی بود «عرض» و «ارز» و «ارض» از نظر هم آوایی چه ارتباطی دارن؟؟؟؟
با سلام وقت بخیر
این سه کلمه تلفظی نزدیک به هم دارند ولی نوشتار و معنا متفاوت است. «عرض» به اندازه اشاره دارد، «ارز» به پول خارجی و «ارض» به زمین یا سرزمین. این نمونه نشان میدهد که در زبان فارسی، گوش ما ممکن است این صداها را مشابه بشنود، اما ذهن ما با نگاه کردن به نوشتار، معنا را تشخیص میدهد.
سلام خسته نباشید «خار» و «خوار» چه ویژگیای دارن؟؟؟
«خار» به گیاه کوچک و نوکتیز اشاره دارد، اما «خوار» به کسی یا چیزی که کوچک و کمارزش است. تلفظ این دو تقریباً یکی است اما نوشتار و معنا متفاوت دارند. این نمونه نشان میدهد که زبان فارسی چگونه با بازی صدا و معنا ذهن ما را به چالش میکشد.
«کُشتی» و «کِشتی» چه وضعیتی دارن؟
با سلام وقت بخیر
این دو واژه همنویسهاند، زیرا در نوشتار یکسان اما در تلفظ و معنا متفاوتاند («کُشتی» = ورزش، «کِشتی» = وسیلهٔ دریایی).